صلح:
رؤیای هر کودک صلح است.
رؤیای هر مادر صلح است
کلام عشقی که بر زیر درختان میتراود
صلح است
پدری که در غبار
با تبسمی در چشمهایش
با سبدی میوه در دستهایش
با قطرات عرق بر جبینش
که چون ترمه ای بر طاقچه خشک میشود
باز گردد صلح است
آن هنگام که زخمها
بر چهره ی جهان التیام یابد
آن هنگام
که چاله ی بمب های خورده بر تنش را درخت بکاریم
آن هنگام که اولین شکوفه های امید
بر قلبهای سوخته در حریق
جوانه زند
آن هنگام که مرده ها بر پهلوهای خویش بغلطند و بی هیچ گلایه ای به خواب روند
و آسوده خاطر باشند که خونشان بیهوده ریخته نشده
آن هنگام
درست آن هنگام
صلح است
صلح
بوی غذای عصرگاهیست
صلح یعنی
هنگامی که اتومبیلی در کوچه میایستد
معنایش ترس نباشد
یعنی آن کس که در را میزند
دوست باشد
یعنی باز کردن پنجره معنی اش آسمان باشد
صلح یعنی سور چشمها
با زنگوله های رنگ
آری صلح این است
صلح
لیوان شیر گرم است و کتاب
به بالین کودکی که بیدار میشود از خواب
صلح یعنی هنگامی که خوشه ی گندم به خوشه ی دیگر میرسد
بگوید نور بگوید روشنی
صلح یعنی
تاج افق نور باشد
آری صلح این است
صلح یعنی
مرگ جز اتاقی کوچک از قلبت را نتواند تسخیر کند
یعنی دودکش خانه ها
نشانی از سرور باشند
هنگامی که میخک غروب
هم بوی شاعر دهد و هم کارگر
آری صلح این است
صلح
مشتهای گره کرده ی مردمان است
صلح
نان داغ بر میز جهان است
لبخند مادر است
تنها همین
نه چیزی جز این
آن کس که زمینش را خیش میکشد
تنها یک نام را بر تن خاک حک میکند
صلح نه چیزی دیگر تنها صلح
بر قافیه ی فقراتم
قطاری به سوی آینده رهسپار است
با سوغات گندم
و گل سرخ
آری صلح همین است
ای برادران من
تمام عالم و امیالش
تنها در صلح نفسی عمیق میکشد
دستانتان را به ما دهید برادران
آری صلح همین است
یانیس ریتسوس
شاعر یونانی