معنی و مفهوم رادیکالیسم و لیبرالیسم و سکولاریسم.
1- رادیکالیسم به معنای هواخواهی و طرفداری از دگرگونی های بنیادی جامعه و نهادهای اجتماعی موجود است. رادیکال از نظر لغوی به معنای اصل و ریشه است و در علوم اجتماعی به آن اندیشه هایی می گویند که اقداماتی تند و سخت و ریشه ای را در بهبود جامعه خواهانند و دگرگونیهای بنیادی را در امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی طلب می کنند. [۱]
رادیکالیسم به آئین کسانی نیز اطلاق می شود که دارای افکار چپ گرا نیز می باشند که پس از آن ها لیبرال ها و میانه روها و بعد محافظه کاران قرار دارند و در آن سر طیف سیاسی مرتجعان هستند که متمایل به بازگشت به گذشته هستند.[۱]
علی رغم این تفکیک سیاسی در سالهای اخیر سخن از راست بنیان نگر نیز به میان آمده است.[نیازمند منبع] جامعه شناسی رادیکال مظهر کوشش در پیوند زدن نتایج تحقیقات اجتماعی به اعماق توده ها است و سعی دارد با به کارگیری حاصل کار پژوهشهای جامعه شناختی تغییراتی اساسی در جامعه به وجود آورد. رادیکالیسم دلالت دارد بر هر فکر و عمل سیاسی و اجتماعی که خواستار دگرگونیهای ژرف و عمیق و بی درنگ در نهادهای موجود است.
اصطلاح رادیکالیسم اولین بار در بریتانیا در مورد مخالفان لایحه اصلاحات سال ۱۸۳۲ به کار برده شد و بعد از آن جرمی بنتام و پیروان او را رادیکالهای فلسفی نامیدند.
در ایالات متحده آمریکا رادیکالیسم در سده ۱۹ به شکلی اتوپیایی آغاز شد که همراه با جنبش لغو بردگی بود و طرفداران آن خواهان تغییرات سیاسی ریشه ای در جامعه آن زمان آمریکا بودند
2- لیبرالیسم (به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی، به معنی آزادیخواهی با قوانین خاص است و به آرایهٔ وسیعی از ایدهها و تئوریهای مرتبط دولت، اطلاق میشود که آزادی شخصی را مهمترین هدف سیاسی میداند.
لیبرالیسم مدرن در عصر روشنگری، ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید جدی دارد. شاخههای مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاستهای متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آنها به صورت عمومی در مورد چند قاعده متحد هستند، از جمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولتها، نقش بسزای قانون، تبادل آزاد ایدهها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همچنین همه لیبرالها - همینطور بعضی از هواداران ایدئولوژیهای سیاسی دیگر - از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق میشود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت میکنند.
لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشهٔ سیاسی، معانی زیادی داشتهاست، اما هرگز از اصل لاتین کلمه liber، به معنی آزاد، جدا نبودهاست. این اصطلاح دلالت دارد بر دیدگاه یا خط مشیهای کسانی که گرایش اولیهشان در سیاست و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای ارادهٔ انسانی نامطلوب بهشمار آید. لیبرالیسم بهطور سنتی جنبشی بودهاست برای تأمین این نظر که مردم بهطور کلی تابع حکومت خودکامه نیستند، بلکه در زندگی خصوصی شان مورد حمایت قانون قرار میگیرند و در امور عمومی بتوانند قوهٔ مجرب حکومت را از طریق یک هیئت قانونگذاری که آزادانه انتخاب شده باشند کنترل کنند. لیبرالیسم در زمینهٔ نظریهٔ ناب متمایل به پیروی از جان لاک فیلسوف انگلیسی بودهاست که به وضعیت طبیعی و قانون طبیعت اعتقاد داشت. بر این اساس این نظر تصدیق میشد که هیچکس نباید به سلامتی، زندگی و اموال دیگران آسیبی برساند
3- سکولاریسم (به فرانسوی: sécularisme)، گیتی گرایی یا جدااِنگاری دین از سیاست، عقیدهای است مبنی بر جدایی نهادهای حکومتی و کسانی که بر مسند دولت مینشینند، از نهادهای مذهبی و مقامهای مذهبی است. این تفکر، به صورت کلی، ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. مفاهیمی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت در آمریکا، و لائیسیته در فرانسه و ترکیه بر پایه سکولاریسم بنا شدهاند، ولی در کشورهایی مانند ایران، عراق با جدایی دین از سیاست مخالف هستند.
اهداف و استدلالها برای قبول سکولاریسم بسیار گستردهاند. در منظر لائیسیته اروپایی، سکولاریسم یک جنبش به سوی مدرنیته و دور شدن از ارزشهای دینی است. برخی استدلال میکنند که سکولاریسم در آمریکا بیشتر به حفظ دین از حکومت پرداخته و در زمینه اجتماعی کمکارتر بودهاست.[۱] سکولاریسم را نخستین شاخصهٔ مدرنیته خواندهاند.[۲] در میان کشورها جنبشهای سیاسی گوناگون سکولاریسم را به دلایل مختلف پشتیبانی میکنند.
واژه سکولاریسم برای نخستینبار توسط نویسندهٔ بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال ۱۸۴۶ استفاده شد. هر چند این اصطلاح تازه بود، ولی مفهوم کلی آزادی که سکولاریسم بر پایه آن بنا شده بود، در طول تاریخ وجود داشتهاست. ایدههای اولیهٔ سکولار را میتوان در آثار ابن رشد (اورئوس) پیدا کرد. وی و پیروان مکتب اوروئسیسم معتقد به جدایی دین از فلسفه بودند. هالی اوک این ایده جدایی اجتماع از دین را بدون تلاش برای انتقاد عقاید دینی مطرح کرد. هالی اوک یک ندانمگرا بود و به نظر خودش سکولاریسم برهانی علیه مسیحیت محسوب نمیشد، بلکه مستقل است. سکولاریسم تنها به این نکته میپردازد که راه درست در حقیقت سکولاریسم است. دانستنیهای سکولار بهطور روشن در همین زندگی پیدا میشوند و میتوانند در همین زندگی آزمون شوند.