از نامه سرگشاده میشل فوکو به مهدی بازرگان. نخست وزیر وقت ایران (اردیبهشت ۱۳۵۸) که در Le Nouvel Observateur به چاپ رسید.
محاکمات سیاسی همواره در حکم محک حکومت ها هستند. نه از آن جهت که متهمان هرگز مجرم نیستند بلکه از این رو که قدرت دولتی خود را بدون نقاب به نمایش می گذارد و خود را حین قضاوت دشمنانش به معرض قضاوت می گذارد. حکومت همواره مدعی است که می بایست محترم شمرده شود. اما در واقع دقیقا همینجا است که می باید مطلقا احترام گذار باشد...
به گمانم شما نیز درست مثل من موافق این اصل نیستید که هر حاکمیتی تنها می بایست به خودش پاسخگو باشد. حکمرانی مانند محکوم کردن یا کشتن محل بحث و مناقشه است. باید خوشحال باشیم که هر شخصی مهم نیست چه کسی حتی کسی در آن سوی دنیا بتواند بدین دلیل که دیگر قادر نیست شکنجه شدن یا محکوم شدن شخص دیگری را برتابد حرف خودش را بزند. این در حکم مداخله در امور داخلی یک کشور نیست. کسانی که به خاطر هر ایرانی شکنجه شده در قعر زندانهای ساواک معترض بودند در کلی ترین و جهانشمول ترین امر موجود مداخله می کردند.
شاید گفته شود اکثریت ایرانیان اعتماد خود به رژیمی را که روی کار می آید نشان داده اند و از همین رو باید اقدامات قضایی آن را نیز تأیید کنند. واقعیت این است که پذیرفتن خواستن و رأی موافق دادن به حکومتها نه تنها از وظایف آنها نمی کاهد که وظایف سنگین تری بر آنها تحمیل می کند.
آقای نخست وزیر مسلما من هیچ مقامی برای خطاب شما بدین طریق ندارم - مگر اجازه ای که خود در نخستین دیدارمان به من دادید با تفهیم اینکه به نظر شما حکمرانی نه حقی طمع کارانه که وظیفه ای فوق العاده دشوار است. بر شما است که یقین حاصل کنید این مردم هرگز بر نیروی سازش ناپذیری که به اتکای آن انقلاب کردند تأسف نخواهند خورد.